شنبه 22 تير 1392برچسب:, :: 15:21 :: نويسنده : mar♡jan
تو را نمــی بخشــــــم...
تو را نمــی بخشــــــم نه بخاطر اشکهایی که برایت می ریزم. نمــی بخشــــــم نه بخاطر روزها و شبهایی که از تنهایی لرزیدم و فرو افتادم. نمــی بخشــــــم ات نه بخاطر دلی که روزهاست از دلتنگی جان می دهد. نمــی بخشــــــم ات نه بخاطر اینکه رهایم کردی و رفتی. نمــی بخشــــــم ات بخاطر همه ی آنچه را که با بی صاحب کردن دلم باعث شدی مثل سرب داغ فرو دهم. نمــی بخشــــــم ات بخاطر اینکه کمی مانده به پایان آن سفر طولانی چنان رهایم کردی که هیچ هم سفری این چنین همراهش را در سیاهی و ظلمت ناکجا آباد رها نمی کرد. نمــی بخشــــــم ات بخاطر اینکه ساده از من گذشتی از کسی که از تو هرگز ساده نگذشت. نمــی بخشــــــم ات بخاطر اینکه در ظلمت آن شب لعنتی خنده و امید و آرزوهایم را به جهنم فرستادی. نمــی بخشــــــم ات، تو دوست داشتنم ،تمام احساسم را ساده و کوچک پنداشتی .صدای قلبم که ضجه می زد شنیدی، گریه سر دادی که صدای قلبم را که التماست می کرد نشنوی. نمــی بخشــــــم ات بخاطر اینکه به شعورم در شناختن ات توهین کردی. نمــی بخشــــــم ات چون مرا معتاد بودن ات کرده بودی. امروز و حالا دلم از تمام حرفهای زیبا نمای، بد سیرت بهم می خورد. از این بدسگالی که برای عشقم رقم زدی بی زارم. از خودم از تو بیزارم. از صدای خودم، از صدای تو در گوشم بیزارم. از نگاهم یخ زده ام که به دنبال چشمان بی روحت دودو می زند. از دستانم که روزی فکر می کردم که دیگر هرگز فاصله انگشتانش خالی نخواهد ماند از دستان تو که دستانم را واحد کرده بود. چه پاداش گران بهایی در ازای همه ی عمر عشقم پیشکش ام کردی، دســــت دلــــت درد نکنـــد.
نظرات شما عزیزان:
دروود خوبي؟؟؟
آپم به م سر بزن پست ثابتمو اول بخون بعد نظر بده [لبخند] منتظرتم [گل]
عاشقتم
پاسخ:شما؟
دلم ساعتي ميخواهد
که مانده باشد روي ساعت هاي با تو بودن!!
|